متن های زیبا | ||
|
عنوان : خودشناسي
نویسنده : سيده معصومه جوادي زاويه
كلمات كليدي : خودشناسي، نفس، خداشناسي، شناخت
نفس در لغت به معنای جان، روح، خویشتن و خود آمده است[1] و خودشناسی به معنای اطلاع بر خود، شناختن خود و عارف به نفس خود شدن میباشد[2]و در اصطلاح یعنی شناختن انسان از آن نظر که دارای استعدادها و نیروهایی برای تکامل انسانی میباشد.[3]
خودشناسی در آیات
نفس در قرآن کریم در موارد و تعابیر متعددی به کار رفته است. از جمله به معنای:
1. ذات پاک حق تعالی[4]
2. روح[5]
3. دل ونهاد[6]
4. به عنوان سرچشمه تمام کارها[7]
5. عامل ظلم وستم[8]
6. عاملی برای تحول نعمت به نقمت[9]
و ...
اما در مورد خودشناسی در قرآن، خداوند در برخی آیات، با ذکر نشانه هایی در وجود انسان و مهم دانستن آنها، از آن جهت که شناخت آنها منجر به شناخت خود و در نتیجه پیدا کردن مسیر و راه سعادت است، اهمیت خودشناسی را بیان میکند:
«به زودی نشانههای خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان میدهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است.»[10]
«و در وجود خود شما(نیز آیاتی است)، آیا نمیبینید؟»[11]
خودشناسی در روایات
معصومین(ع)، ضمن روایات متعددی اهمیت و ارزش خودشناسی را تذکر داده و پیروان خویش را به این نکته متوجه نمودهاند که معرفت نفس، مایه پیروزی و موفقیت انسان هاست و خودناشناسی موجب سقوط و تباهی آنان است.[12]
1. امام علی(ع) میفرماید: به خویشتن نادان مباش. زیرا کسی که خود را نشناسد، هیچ چیز را نمیشناسد.[13]
2. امام علی(ع) میفرمایند: کسی که موفق به خودشناسی شود، به بزرگترین پیروزی دست یافته است.[14]
3. امام علی(ع) میفرمایند: برترین خرد، خودشناسی انسان است. پس هر که خود را شاخت خردمند شد و هر که خود را نشناخت گمراه گشت.[15]
4. هر که نفس خود را شناخت، به جهاد با آن برخاست و هر که آن را نشناخت، به حال خود رهایش کرد.[16]
ضرورت خودشناسی
امام علی(ع) میفرماید: دانا کسی است که قدر خود را بشناسد و در نادانی از آن همین بس که ارزش خویش را نشناسد.[17]امام علی(ع) خودشناسی را زمینه ساز انجام وظایف انسانی و نشانه خودباوری میشمارند.[18]به همین علت خودشناسی نسبت به سایر علوم در مرحله نخست قرار دارد. زیرا اوّلاً آدمی از راه خودشناسی به دیگر شناسی دست مییابد و دوّماً انسان واجد تمام خصائص دیگر موجودات است، لذا اگر خود را شناخت به طریق اولی دیگر موجودات را شناخته است و سوّماً با خودشناسی میتوان خدا را شناخت؛ زیرا زمانی که خودش و جهان اطرافش را شناخت به این نکته پی میبرد که جهان حتما پدیدآورندهای باید داشته باشد که به هیچ وجه شبیه آفریدههایش نیست.
راههای خودشناسی
يكي از گامهای نخستين در راه اصلاح نفس و تهذيب اخلاق و پرورش ملكات والای انسانی، خودشناسی است. انسان از طريق خودشناسی به كرامت نفس و عظمت خلقت الهی و اهميت روح آدمی كه پرتویی از انوار الهی است، پی ميبرد. در اینجا برخی از راههای خودشناسی و دست یابی به این ملکه فضیله را بیان میکنیم:
1. مطالعه:
اولین و ساده ترین راه خودشناسی مطالعه است. انسان با مطالعه کتب مختلف همچون کتب دینی، روان شناسی، جامعه شناسی، علمی و... میتواند به درون خود راهی برای شناخت باز کند و از استعدادها و علایق خود آگاهی پیدا کند. لذا در سایه این شناخت و کشف این استعدادها خواهد توانست مسیری را برای تکامل پیدا کند.
2. شناخت گذشتگان:
امام علی(ع) در وصیت خود به امام حسن(ع) میفرماید: گذشتگان هرگز از نگریستن به خویشتن باز نماندند، همانگونه که تو بر خویشتن مینگری و درباره خود اندیشیدند همانگونه که تو میاندیشی و این نگرش و اندیشه آنان را در نهایت کار وادار کرد به آنچه که شناختند عمل کنند.[19]
لذا با شناخت گذشتگان و عکس العمل آنان در مواجه با مسائل و مشکلات و... میتوان از اشتباهات آنها پند گرفت و از موفقیتهای آنها الگو برداری کرد. زیرا عمل آنها نشانه شناخت صحیح و یا غلط آنان از خود است.
3. تفکر:
یکی دیگر از راههای خودشناسی تفکر است. انسان میتواند با تعمق و تأمل در درون خود و جستجوی اعماق وجود خود به شناختی عمیق و درونی برسد.
آثار خودشناسی
1. خداشناسی:
می توان گفت مهمترین فایده خودشناسی، خداشناسی است. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: هر کس خود را شناخت، خدای خود را شناخته است.[20]زیرا خداوند هم مبدأ است و هم معاد. پس با شناخت خود که به شناخت خدا نیز منجر میشود، هم مبدأ را شناخته و هم معاد را.[21]
2. رشد و کمال انسان:
انسان فطرتا طالب کمال است و در صورتی میتواند رشد کند و به کمال برسد که خود را بشناسد. چون نمیتوان یک موجود مجهول و ناشناخته را رشد داد. اگر آدمی خود را بشناسد، میتواند موانعی را که بر سر راه تحول و تکاملش قرار گرفته را بشناسد و آنها را از میان بردارد. در نتیجه خود را از گمراهی و نادانی نجات بخشد.[22] زیرا مقدمه هر عملی، علم به آن میباشد و علم به کمال جز در پرتو معرفت نفس حاصل نمیشود.
3. رستگاری در آخرت:
نجات اخروی در صورتی برای انسان حاصل میشود که خدا را با قلبی سلیم ملاقات کند. قلبی که به دور از هر گونه کفر، شرک، نفاق و گناه باشد. انسان در صورتی مهذب نفس است و میتواند به این کمالات دست پیدا کند، که به آن شناخت داشته باشد. پس سلامت نفس مبتنی بر تهذیب نفس و تهذیب نفس هم فرع بر شناخت آن است.[23]
4. مبارزه با نفس:
در قرآن کریم آمده است که حضرت یوسف میفرماید:
«من هرگز خودم را تبرئه نمیکنم، که نفس(سرکش) بسیار به بدیها امر میکند.»[24]
نفس اماره دشمن واقعی هر انسانی است و در مبارزه با هر دشمنی ابتدا باید دشمن و صلاحهای مبارزه و روشهای او را شناخت و سپس با او به مقابله پرداخت.[25]
5. مصونیت از آلودگی:
اگر انسان قدمی را در راه خودشناسی برداشت، آن وقت به ارزش وجودی خودش پی میبرد و میفهمد که به جای آنکه استعدادهای ذاتی خویش را صرف گناه کند، قلبش را حریم امن الهی کند، چون اگر کسی پی به شرافت خود برد، هیچ وقت اسیر خواهشهای نفسانی خویش نمیشود.[26]
6. حفظ تعادل روحی و گرفتار نشدن به عجب:
از جمله اموری که انسان را در سیر الی الله و رسیدن به قرب الهی تهدید میکند، از دست دادن تعادل روحی و گرفتار شدن به احوال ناشاسیتی چون عجب و تکبر است. برای حفظ تعادل روحی و نجات از حالات مذکور، عوامل گوناگونی دخیل خواهد بود که از مهم ترین آنها خودشناسی است.
7. جهت دهی مثبت به میل به بقاء:
علم و معرفت درست انسان از خود، در جهت درست میل به بقاء، نقش اساسی دارد. امام علی(ع) میفرماید: کسی که ارزش خود را بشناسد، خویشتن را با امور فناپذیر خوار نگرداند.[27] مقصود این است که اگر انسان خودش را درست شناخت و حقیقت هستی حیات و زندگی خود را به خوبی دریافت، در این صورت است که این گرایش به بقاء، جهت صحیح خود را پیدا میکند و در غیر اینصورت گرفتار اشتباه در مصادیق میشود.
اگر انسان فهمید که حقیقت او یک حقیقت غیرمادی است و زندگیاش منحصر در زندگی مادی و دنیوی نیست، جنبه بقاء و میل به خدا و جاودانگی، جهت طبیعی و فطری خویش را پیدا میکند و علاقه انسان متوجه زندگی ابدی او خواهد شد و متقابلا اگر گمان کرد که وجود او همین وجود مادی و زندگی او منجصر در همین زندگی دنیوی است، میل به بقاء از راه طبیعی و فطری منحرف میشود.[28]
8. شناخت دشمن داخلی:
بر اساس آموزههای وحیانی، انسان در سیر الی الله و دست یابی به کمال، با دشمنان فراوانی مواجه است. خداوند در قرآن میفرماید:
«اینچنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از شیاطین جن و انس قرار دادیم، آنها بطور سری (و در گوشی) سخنان فریبنده و بیاساس (برای اغفال مردم) به یکدیگر میگفتند و اگر پروردگارت میخواست، چنین نمیکردند.»[29]
به یقین اگر شیاطینی از جن و انس نسبت به انبیاء الهی وجود دارد، نسبت به پویندگان راه آنها نیز چنین است. تلاش پروردگار از طریق ارسال انبیاء و نزول کتب آسمانی و وحی بر این بوده است که انسانها را متوجه این دشمنان گرداند، ولی متأسفانه انسانها به علل مختلفی در شناسایی دشمنان و ستیز با آنان کوتاهی و غفلت ورزیده و به نغمههای دشمنان پاسخی مثبت داده و به دنبال آنان گرویدهاند.
از جمله عواملی که سبب شده انسان در شناخت دشمن داخلی (شیطان نفس) دچار تزلزل و انحراف گردد، عدم معرفت نسبت به خویش بوده است. خطر این دشمن داخلی آنقدر زیاد است که امام صادق(ع) میفرماید:
«از هوای نفس بترسید، همانگونه که از دشمنان بیم دارید؛ چرا که چیزی برای انسان دشمنتر از پیروی از هوای نفس و آنچه بر زبان جاری میشود، نیست.»[30]
9. هدایت:
خداوند در قرآن میفرماید:
«ای کسانی که ایمان آوردهاید مراقب خود باشید اگر شما هدایت یافتید، گمراهی کسانی که گمراه شدهاند، به شما زیانی نمیرساند.»[31]
علامه طباطبایی ذیل این آیه، بحث گستردهای در معرفت نفس آورده است. از سیاق آیه اینطور استفاده کردهاند که «تأمل در نفس» راهی برای هدایت است. چون در صدر آیه تأکید دارد که خودتان را بیابید و در خود تأمل کنید. سپس میفرماید: گمراهی آنان به شما زیانی نمیرساند.
مفاد آیه بر حسب بیانی که ایشان فرمودهاند این است که هنگامی که در نفس خود تأمل کنید، به هدایت میرسید و دیگر ضلالت دیگران به شما زیانی نمیرساند.[32]بنابراین با توجه به این گفته ها روشن میشود که وقتی انسان به خود شناسی بپردازد، از شر گمراهان و بی منطقان در امان خواهد بود و گمراهی و انحراف آنها تأثیری در او نخواهد داشت.
10. تأمین سعادت بشر:
خودشناسی یا معرفت نفس، زیربنای سعادت بشر در جمیع شؤون مادی و معنوی است. آدمی در پرتو خودشناسی به نیازهای درونی و برونی خویش پی میبرد و عواملی را که مایه تعالی و تکامل اوست تشخیص میدهد.
امام علی(ع) میفرماید: کسی که خود را نشناسد، از مسیر صحیح و نجات بخش دور میشود و به راه جهالت و گمراهی میگراید.[33]
[1] - دهخدا،علی اکبر؛ لغت نامه، تهران، نشر وزارت ارشاد اسلامی، 1361، ص662
[2] - همان، ج21، ص846
[3] - مصباح یزدی، محمد تقی؛ خودشناسی برای خودسازی، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1388، چاپ اول، ص66
[4] - انعام:12 و 54
[5] - زمر:42 – انعام:93
[6] - آل عمران:154 – مائده:7
[7] - فاطر:18
[8] - اعراف:23 – بقره:57
[9] - - رعد:11
[10] - فصلت:53
[11] - ذاریات:21
[12] - فلسفی، محمدتقی؛ اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای انسانی، نشر معارف اسلامی، تهران، 1359، چاپ اول، ص2-6
[13] - ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، ترجمه شیخی، حمیدرضا، قم، انتشارات دارالحدیث، 1377، چاپ دوم، ج8، ص3567
[14] - همان
[15] - همان
[16] - همان
[17] - دشتی، محمد؛ نهج البلاغه، قم، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمونین، پاییز1381، خطبه 103
[18] - طاهری، ابوالقاسم؛ برگی از دفتر انسان شناسی از دیدگاه نهج البلاغه، قم، نشر مشهور، بی تا، ص184
[19] - دشتی، محمد؛ نهج البلاغه، قم، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمونین، پاییز1381، خطبه 31
[20] - مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، تهران، انتشارات اسلامیه، 1364، ج2، ص32، ح23
[21] - جوادی آملی، عبدالله؛فطرت در قرآن، قم، نشر اسراء، 1379، چاپ دوم، ص84
[22] - امام علی(ع): هر که خود را نشناخت، از راه نجات دور افتاد و در وادی گمراهی و نادانی ها قدم نهاد. ری شهری، محمد؛ همان، ص3567
[23] - اکبری، محمدرضا؛ معرفت نفس در نگاهی نو، بی جا، نشر پیام عترت، بی تا، ص14
[24] - یوسف: 53
[25] - اکبری، محمدرضا؛ پیشین، ص28
[26] - همان، ص45
[27] - ری شهری، محمد؛ پیشین، ص3569
[28] - مصباح یزدی، محمدتقی؛ اخلاق در قرآن، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1376، چاپ اول، ج2، ص154-155
[29] - انعام:112
[30] - کلینی، محمدبن یعقوب بن اسحاق؛ اصول کافی، ترجه مصطفوی، سید جواد، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت(ع)، ج2، ص335
[31] - مائده:105
[32] - مصباح یزدی، محمدتقی؛ معارف قرآن، قم، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، 1378، چاپ دوم، ص322
[33] - ری شهری، محمد؛ همان، ص3567
ضرورت خودشناسي
چرا اينقدر بر خود شناسي تاکيد مي شود, روح و شناخت آن چه اهميتي دارد؟ دانشجوي گرامي در پاسخ به سوال جنابعالي لازم است به بحث اهميت خود شناسي و معرفت نفس اشاره نماييم. قبلا لازم است متذکر شويم که مقصود از خود شناسي بيشتر پرداختن به جنبه هاي روحاني و مجرد انسان است تا ابعاد مادي او؛ بنابراين مطالب ارايه شده مي تواند پاسخ مناسبي براي اين سوال شما باشد. ضروري ترين شناخت براي انسان ، شناخت او در زمينه بينش است . آگاهي هاي بينشي خط سير اساسي انسان در زندگي را به او مي آموزد . اينكه از كجا آمده و به سوي چه مقصدي در حركت است . و اكنون بايد براي فرداي خود كه در پيش روي اواست، چه راهبردي داشته باشد. علي (ع) در روايتي فرموده است : خداي رحمت كند كسي را كه بداند از كجا است و در كجا است و به سوي كجا است. (رحم الله من عرف من اين و في اين و الي اين). اگر بر اين سه سوال كه از مبدا، جهان و معاد است، دو سوال ديگر را نيز بيفزاييم ؛ يعني سوال از خود كه من كيستم وسوال از روش زندگي كه چگونه بايد زندگي موفقيت آميزي داشته باشم، در مجموع به پنج سوال مي رسيم كه سوالهاي اساسي ،كلي و فلسفي زندگي انسان هستند، سوالهايي كه بيان گر بينش و آگاهي او نسبت به خود، مبدا هستي، جهان و زندگي ، معاد و سرنوشت و دين هستند. انسان در ابتداي زندگي خود در غفلت و بي خبري بسر مي برد و نياز به چيزي دارد كه او را از خواب غفلت بيدار نمايد . آگاهي هاي بينشي كه همان آگاهي هاي اساسي و فلسفي زندگي هستند، انسان را از خواب غفلت بيدار و او را در جهت رسيدن به اهداف آفرينشي و نهايي زندگي، به حركت در مي آورد.
خود آگاهي: ازميان شناخت هاي اساسي و بينشي، شناخت خود يا به تعبيري انسان شناسي از موقعيت ويژه اي برخوردار است. حركت انسان در مسير تكامل و قرب به خداي از خود شناسي آغاز ميشود. انسان تا با خودش آشنا نشود و از استعداد بي نهايت و ارزش فوق العاده جوهر انساني خود آگاه نگردد ، حركت جدي و پيگيرانه اي را در جهت شكوفايي نيروهاي نهفته در خود سامان نمي دهد و خط سير درستي را در زندگي نخواهد داشت. تقريبا همه چيز از شناخت انسان و موقعيت با ارزش او در جهان هستي شروع مي شود. اولين و پر فايده ترين دانستني براي انسان، شناخت خود است . شناختي كه بدون آن هيچ چيزي به درستي براي انسان شناختني نيست و هيچ برنامه اي مفيد فايده وموثرنمي باشد. حتي شناخت خدا، از شناخت انسان آغاز مي شود. به طور كلي انسان را دو گونه شناخت است .شناخت درون و شناخت بيرون . براي شناخت بيرون از شناخت درون بايد آغاز نمود. بدون شناخت درون، شناخت بيرون چندان حقيقي و موثر نيست. مشكل دنياي امروز اين است كه قبل از شناختن جهان با عظمت درون انسان، به شناخت جهان بيرون پرداخت و با تلاش فراوان تمدن با عظمتي را نيز بنا نهاد، ولي بدين خاطر كه انسان شناسي اش ضعيف است اين تمدن با هويت حقيقي انسان هماهنگي لازم ندارد . و قبل از اينكه بر نفس خويش مسلط شود، تمام توان خويش را براي تسلط بر جهان بيروني صرف نمود و دليل درستي هم براي اين كارش نداشت و هر چه در اين راه پيش رفت از خودش بيشتر دور شد، فاصله گرفت و كم كم به كلي گم شد وبه مرض خود فراموشي دچار شد. تمام بي هويتي انسان امروزي، نتيجه همين انحرافي است كه در شناخت پيدا كرد. در عوض اينكه ابتدا خودش را بشناسد كه كيست، رفت سراغ جهان كه چيست .انسان امروزي حتي كره ماه و خورشيد را بهتر از خودش مي شناسد. خود شناسي اگر درست انجام شود ، انسان در مسير درست زندگي قرار مي گيرد و در صورتي كه ناصحيح باشد ، راه انسان جهت انحرافي به خود مي گيرد و از مسير حقيقي زندگي خارج مي شود. همه چيز به تعريف انسان بستگي دارد . بايد ببينيم انسان چگونه تعريف مي شود. اگر انسان به صورت يك شيئ مادي و طبيعي تعريف شود ، اگر بگوييم انسان يعني حيوان سخن گو ، زندگي او نيز به صورت يك زندگي طبيعي و حيواني تعريف خواهد شد و ما در اين نوع زندگي چيزي فراتر از طبيعت و پرورش نيروهاي طبيعي و حيواني نخواهيم داشت، ولي اگر انسان به عنوان يك موجود فرا طبيعي و مجرد تعريف شود، آنوقت همه چيز به گونه اي ديگر شكل خواهد گرفت و زندگي او رنگ ديگري پيدا خواهد كرد. در اين نوع زندگي علاوه بر طبيعت، بحث تجرد و معنويت نيزمطرح خواهد بود و تكامل انسان نيز در قرب به خدا و هستي تعريف خواهد شد. اهميت خودشناسى ( معرفت نفس) به سبب نتايج آن است، به عبارت ديگر اهميت خودشناسى به سبب نقشى است كه خودشناسى در تحقق كمال انسان دارد، به صورت كلان، فرهنگ و تمدن هر ملتي از نوع نگاه او به انسان تاثير مي پذيرد. در صورتي كه بشر در خود شناسي و انسان شناسي دچار انحراف شود و از شناخت حقيقت خود باز ماند، در ساخت و ساز فرهنگي و تمدن جامعه خويش نيز دچار انحراف و سردر گمي خواهد شد. در كتاب «اعجاز روانكاوى» نوشته «كارل منينگر» چنين آمده است: «خود آگاهى عبارت از اين است كه هم از قواى مثبت و مهر انگيز نهاد خود آگاهى داشته باشيم و هم از نيروهاى منفى كه موجب نابودى ما مىگردد و ما را به خاك سياه مىافكند; نديده گرفتن قواى منفى يا خوددارى از اشاره به وجود آنها در خودمان يا ديگران، پايههاى زندگى را متزلزل مىكند.» (اعجاز روانكاوى، صفحه6 ) در كتاب «انسان موجود ناشناخته» جملهاى آمده است كه شاهد خوبى براى بحث ما است; مىگويد: «بدبختانه در تمدن صنعتى شناخت انسان مورد توجه قرار نگرفته است، و برنامه زندگى بر وفق ساختمان طبيعى و فطرى پايهگذارى نشده است; لذا با همه درخشندگى موجب رستگارى نشده است; پيشرفت علم به دنبال هيچ طرحى صورت نگرفت و (تقريبا) اتفاقى بود ... اگر «گاليله» و «نيوتن» و «لاووازيه»، نيروى فكرى خود را صرف مطالعه روى جسم و روان آدمى كرده بودند، شايد نماى دنياى، امروز فرقهاى زيادى با آنچه امروز است مىداشت.» (انسان موجود ناشناخته، صفحه 22 ) و به خاطر اين امور است كه خداوند يكى از مجازاتهاى هوسبازان متمرد را خودفراموشى قرار داده و به مسلمانان هشدار مىدهد كه: «و لاتكونوا كالذين نسوا الله فانساهم انفسهم اولئك هم الفاسقون; همچون كسانى كه خدا را فراموش كردند و خداوند به سبب آن، آنها را به خودفراموشى گرفتار ساخت، نباشيد! و آنها فاسقان (حقيقى) و گنهكارانند.» (سوره حشر، آيه19 )
ضرورت شناخت هويت انساني: گقته شد كه انسان و هويت انساني، اولين و ضروري ترين موضوع شناختني براي انسان است . دليل ضرورت آن با توجه به مطالب زير كاملا آشكار مي شود. اول. به لحاظ تكويني انسان موضوع و هدف آفرينش است و در واقع همه چيزدر آفرينش براي او برنامه ريزي شده است. دوم. به لحاظ تشريعي نيز تمام برنامه هاي ديني براي انسان تنظيم شده است. همه انبيا براي هدايت ، تربيت و ساختن انسان مبعوث شده اند واز اين جهت نيز، انسان موضوع اينگونه برنامه ها است. سوم. موضوع تمامي علوم و معارف، چه الاهي و چه بشري ،انسان است . برخي از علوم اصولا انساني اند و موضوعشان انسان است و برخي ديگر، گر چه موضوعشان رياضيات و يا طبيعيات است، ولي در نهايت براي خدمت به انسان و حل مشكلات و رفع نيازهاي او پديد آمده اند. چهارم. هدف تمام برنامه ريزي هاي اجتماعي، ازقبيل تشكيل حكومت و قواي سه گانه و سازمان ها و نهادهاي كشوري و لشكري همه براي انسان است . همه كوشش هاي آدمي در بخش صنعت و كشاورزي و ساير ارگانهاي خدماتي و غيره نيز براي رفاه حال انسان بوجود آمده است . پنجم. در بخش معارف ، معرفت خداي از معرفت انسان آغاز مي شود و به تعبيري خود شناسي، انسان را به شناخت خداي رهنمون مي گردد . در روايات فراواني از معصومين آمده است: كسي كه خودش را بشناسد ، به معرفت رّبش نايل مي شود.( من عرف نفسه، فقد عرف ربه) بنابراين ، خدا شناسي نيز فرع بر خود شناسي است و تا كسي خود را نشناسد به اين مهم دست نيابد. ششم. در بخش خود سازي فردي نيز اگر كسي بخواهد خويشتن را به صورت انساني لايق و كارآمد بسازد و انسان كامل شدن را در خويش تمرين نما يد . در ابتدا چاره اي جز اين ندارد كه خود را به شايستگي بشناسد. خودشناسي پيش درآمد و اولين مرحله ورود به خود سازي است و بدون آن هيچ برنامه اي در زندگي فردي و اجتماعي انسان موفق آميز نخواهد بود . هفتم. براي ساختن فرهنگ و تمدن نيز شناخت انسان ضروري است . اگر ملتي و امتي تصميم بگيرند، تمدني انساني بنا نهند كه كاملا هماهنگ با روحيات انسان باشد، فرهنگي كه به تعالي و رشد انسان كمك كند وتمدني كه نشانگر عظمت و همت عالي انسان باشد ، چاره اي جز اين ندارد كه ابتدا هويت حقيقي انسان را مورد شناسايي و تعريف قرار دهد. هشتم. اهل اخلاق و سلوك همگي بر اين اتفاق نظر دارند كه قدم اول در سلوك و خود سازي يقظه است. تا انسان در خواب غفلت بسر مي برد، در جهت كمال و سعادت خود حركتي نخواهد كرد، اهميت خود شناسي بدان خاطر است كه قسمت بزرگي از اين بيداري كه يقظه ناميده مي شود، در گرو خود شناسي است ، انسان هنگامي كه خويش را مي شناسد ، به استعداد بي نهايت خود پي مي برد ، جايگاه خويش را در هستي پيدا مي كند و به اهميت هويت انساني پي مي برد، از خواب غفلت بيدار مي گردد و حاضر مي شود براي رسيدن به آنچه مي تواند باشد، از خواسته هاي نفساني بگذرد و رياضت و سختي عبوديت را تحمل كند. نتيجه: تمامي برنامه هاي زندگي فردي و اجتماعي انسان به طور اصولي بايد از خودشناسي و انسان شناسي آغاز شود و تا انسان شناخته نشود ، هيچ گونه برنامه ريزي موفق و نتيجه بخش نخواهد بود. نكته: با توجه به اين نكته بسيار مهم است كه مي توانيم دريابيم، چرا فرهنگ غرب به سوي ابتذال و پوچگرايي رفته و از هويت انساني خالي شده است . پس از رنسانس و در عصر روشنگري، بعد از اينكه انسان غربي نسبت به معارف ديني و همچنين معارف عقلي بد گمان شد و دچار شك گرايي گرديد، به علم و دانش حسي و تجربي روي آورد و در اين جهت با تمام قوا و در حد علم زدگي و بي توجهي به معارف الهي به پيش رفت . مشكل غربي ها علاوه بر علم زدگي و بي توجهي به ساير معارفي كه هر يك مي توانست به انسان در جهت هر چه بهتر و متعادل تر كردن زندگي كمك نمايد، اين بود كه تاخت و تاز در عرصه علم و تجربه را قبل از شناخت عميق خود آغاز نمود و همين موضوع باعث شد كه آنها فرهنگ و تمدني را بنا نهادند كه بي هدف ، پوچ گرا و نا هماهنگ با فطرت و جنبه هاي انساني انسان است.
ضرورت خود شناسي در روايات امام كاظم(ع) مى فرمايد: لازم ترين علم براى تو آن است كه تو را به اصلاح قلبت آگاه كند و فساد آن را ظاهر نمايد. نقطه شروع در تحصيل معارف الهى, خودشناسى است. انسان بايد حقيقت خود را كه همان گوهر ربانى اوست و از آن به (من) و روح و حقيقت انسانى ياد مى شود, شناسايى كند, چرا كه تسامح در اين امر, زيانكارى است. دانش نفست نه علم سرسرى است گر به حق دانا شوى دانى كه چيست در آموزه هاي اسلامي، بحث خود شناسي بسيار مورد تاكيد قرار گرفته و معرفت نفس به عنوان نافع ترين شناخت هاي انسان وسر آغازي براي سير و حركت او به سوي خدا شناسي و قرب به ذات هستي، مطرح شده است. در اين باره روايات فراواني وجود دارد كه به پاره اي از آنها اشاره مي شود. 1- در حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام مىخوانيم: (نال الفوز الاكبر من ظفر بمعرفة النفس) كسى كه خود را بشناسد، به سعادت و رستگارى بزرگ نايل شده است!» (غرر الحكم، حديث، 9965) 2- و در نقطه مقابل آن چنين مىفرمايد: (من لم يعرف نفسه بعد عن سبيل النجاة وخبط فى الضلال و الجهالات) كسى كه خود را نشناسد، از طريق نجات دور مىشود و در گمراهى و جهل گرفتار مىآيد!» (غرر الحكم، حديث، 9034) 3- در تعبير ديگرى از همان امام همام آمده است: (العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزهها عن كل ما يبعدها) عارف حقيقى كسى است كه خود را بشناسد، و (از قيد و بند اسارت) آزاد سازد، و آن را از هر چيز كه او را از سعادت دور مىسازد پاك و پاكيزه كند! (غرر الحكم، طبق الميزان، جلد6، صفحه173). از اين تعبير بخوبى استفاده مىشود كه معرفت نفس (خودشناسى) سبب آزادى از قيد و بند اسارتها و پاكسازى از رذائل اخلاقى است. 4- باز حديث ديگرى از همان پيشواى بزرگ عليه السلام مىخوانيم: (اكثر الناس معرفة لنفسه اخوفهم لربه) كسى كه بيش از همه خود را بشناسد، بيش از همه، خوف پروردگار خواهد داشت!» (غرر الحكم، حديث، 3126) از اين حديث نيز رابطه نزديكى ميان احساس مسؤوليت و خوف پروردگار كه سرچشمه تهذيب نفس استبا خودشناسى استفاده مىشود. 5- در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: (من عرف نفسه جاهدها) و من جهل نفسه اهملها; كسى كه خود را بشناسد، به جهاد با نفس بر مىخيزد و كسى كه خود را نشناسد آن را رها مىسازد!» تفسير الميزان (طبق نقل ميزان الحكمه، جلد3، ماده معرفت، صفحه 1881.) مطابق اين حديث پايه اصلى جهاد با نفس كه طبق صريح روايات جهاد اكبر ناميده شده، خود شناسى است. 6- در نهجالبلاغه در كلمات قصار، از همان بزرگوار آمده است: (من كرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته) كسى كه (در سايه خود شناسى) براى خود، كرامت و شخصيت قائل است، شهواتش در نظرش خوار و بى مقدار خواهد بود(و به آسانى تسليم هوى و هوس نمىشود)!» (نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه، 409) 7- همانگونه كه خودشناسى پايه مهم تهذيب نفس و تكامل در جنبههاى اخلاقى و مسائل ديگر است، جاهل بودن به قدر خويش، سبب بيگانگى از همه چيز و دورى از خدا مىگردد; لذا در حديث ديگرى از امام دهم، امام هادى عليه السلام مىخوانيم: (من هانت عليه نفسه فلا تامن شره) كسى كه نزد خود قدر و قيمتى ندارد، از شر او ايمن نباش!» (تحف العقول، كلمات قصار امام هادى(ع) از مضمون آنچه در اين بحث آمد، به روشنى مىتوان استفاده كرد،كه يكى از پايههاى اصلى پرورش فضائل اخلاقى و تكامل معنوى، خودشناسى و معرفةالنفس است، و تا انسان اين مرحله دشوار و اين گردنه صعبالعبور را پشتسر نگذارد، به هيچ يك از مقامات معنوى نايل نخواهد شد; به همين دليل، علماى بزرگ اخلاق تاكيد و اصرار زيادى بر اين دارند كه رهروان اين راه بايد به خود شناسى پردازند، و از اين امر حياتى غافل نشوند.
انسان در جهان بينی اسلامی داستانی شگفت دارد .
ارزشهای انسان
ضد ارزشها
با تشکر از معلم عزیزم برگرفته از کتاب: """انسان درقرآن استاد مطهري""" برای اطلاعات بیشتر به اصل کتاب مراجعه کنید
معرفت (خودشناسی و خداشناسی)
از آنجا که دانشمندان علم اخلاق، هدف نهایی این علم را تهذیب نفس و خوشبختی و سعادت انسان می دانند و رسیدن به این هدف امکان ندارد جز از را ه خودشناسی، از این رو، توجه شما را به اهمّیت این موضوع از دیدگاه اسلام جلب می کنیم.
از آنجا که دانشمندان علم اخلاق، هدف نهایی این علم را تهذیب نفس و خوشبختی و سعادت انسان می دانند و رسیدن به این هدف امکان ندارد جز از را ه خودشناسی، از این رو، توجه شما را به اهمّیت این موضوع از دیدگاه اسلام جلب می کنیم. لیکن قبل از شروع بحث این سؤال مطرح می شود:
کدام نفس است که معرفت آن مقدّمه تهذیب و تزکیه و وسیله شناخت پروردگار متعال است؟
آیا همان نفخه الهیه است که ملاک برتری انسان بر فرشتگان است و از آن تعبیر به «روح الله» می شود؟[۱]
آیا نفس مُلهَمَه[۲] است که خدا به آن سوگند یاد فرموده و فجور و تقوا را به آن الهام کرده است؟
آیا نفس امّاره به سوء[۳] است که همواره انسان را به بدی می خواند؟
آیا نفس لوّامه[۴] است که انسان را از فساد و تباهی باز می دارد و انسان بزهکار را همواره سرزنش می کند؟
آیا نفس مطمئنّه[۵] است که به ندای «ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً» مفتخر می شود؟
آیا نفس فانیه[۶] است که سرانجام طعم مرگ را می چشد؟
و آیا فطره الله است[۷] که خداوند انسان را بر آن سرشته است؟
خلاصه این کدام نفس است که شناخت آن شناخت خدا است؟
ـ پاسخ:
پاسخ این است که مقصود همه آنها است، یعنی آن مجموعه ای که شخصیت انسان را می سازد و او را جامع نشأتین (ملکوت و ناسوت) و حاوی عالمین (غیب و شهود) می کند. نفس انسان از بُعد ملکوتی اش نفخه الهیه است که در سیر صعود، به مقام نفس مطمئنه و راضیه و مرضیه می رسد و تا آنجا بالا می رود که به مرتبه« قاب قوسین او ادنی» مشرّف می شود، چنانکه قرآن می فرماید: «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی».[۸]
سپس نزدیک شد و بسیار نزدیک شد تا (در مقام تمثیل) فاصله او به اندازه دو کمان یا کمتر بود.[۹] و از بُعد ناسوتی اش تا آنجا سقوط می کند که می فرماید: «... أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ...»[۱۰]
آنها همچون چارپایانند بلکه گمراه تر.... و آنقدر پست می گردد که می فرماید:
«ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ».[۱۱] سپس او را به پایین ترین مرحله بازگرداندیم. خلاصه، این مجموعه به ظاهر کوچک بحدّی بزرگ و وسیع است که جمیع عوالم وجود را در خود جمع کرده آن گونه که در اشعار منسوب به حضرت علی ـ علیه السّلام ـ آمده است:
دوائُک فیک و ما تشعر ودائک منک و ما تبصر
وتحسب أنّّک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الأکبر
و أنت الکتاب المبین الّذی بأحرفه یظهر المضمر
فلا حاجه لک فی خارجٍ یخبّر عنک بما سطّر[۱۲]
دوای تو در وجود خودت نهفته است و تو نمی فهمی
بیماریت نیز از خودت سرچشمه گرفته و تو نمی بینی.
و تو فکر می کنی که موجود ضعیفی هستی
در صورتی که جهانی بزرگ در وجود تو پیچیده شده است.
و تو آن کتاب درخشانی هستی
که با حروف آن پنهان ها آشکار می گردد.
بنابراین تو نیازی نداری که از بیرون دایره وجودت
از سرنوشتت چیزی بگویند.
همه دردها از تو و خود نبینی همه نسخه ها در تو و خود نخوانی
تو یک لفظی امّا طلسم عجایب دریغا که معنای خود را ندانی
در این ذرّه بنهفته کیهان اعظم چو در سیم تار مغنّی ، اغانی
تویی آن کتاب مقدّس که در وی نبشته همه رازهای نهانی
به گنجینه آفرینش بیندیش کدام است گنجی بدین شایگانی
زمین و زمانی برون از تو ، حاشا تو جان جهانستی و جاودانی
تو انسانی و خود خدا در تو مخفی ملک در تو محو و فلک در تو فانی[۱۳]
با توجه به این عرض عریض و آگاهی از آن همه استعدادهای عیان و نهان می توان آئینه دل را با تزکنه و تصفیه، مظهر جلوات غیب الغیوب نمود و مصداق این کریمه واقع شد که می فرماید: «ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأی».[۱۴] دل او (پیامبر) آنچه را که دید دروغ نپنداشت و در آن تردید نکرد.
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند بنگر که تا چه حدّ است مقام آدمیّت
نکته لازم
در اینجا ذکر این نکته لازم است که انسان ها در وجدان ناخودآگاه خویش از این معرفت (خودشناسی) کم و بیش بی بهره نیستند که فرمود: «فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها»[۱۵] ولی اکثریت مردم در وجدان خودآگاه از آن غافل اند که «وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ»[۱۶] یعنی بیشتر مردم آگاهی به وجدان و احساس فطری خویش ندارند، و به اصطلاح علم به علم ندارند. بدیهی است آنچه موضوع تکلیف و منشأ ثواب و عقاب است معرفت تفصیلی و آگاهانه است، و به عبارت دیگر، آنچه مهم است آگاهانه در این راه گام نهادن و خویشتن خویش را بازیافتن است تا از این راه خدا را بشناسی و به مسئولیت های انسانی و الهی راه یابی. آری، این گونه معرفت است که در آیات و روایات در تحصیل آن تأکید اکید و غفلت از آن موجب خسران ابدی شمرده شده است و تنها عبادت مقبول و مفید، عبادتی است که توأم با عرفان و آگاهی باشد و این عبادت است که به انسان و موجودات عاقل اختصاص دارد، اما عبادت تکوینی در همه چیز موجود است که فرمود:
«وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماوات وَ ما فی الْأَرْضِ...»[۱۷] آنچه در آسمانها و زمین است برای خدا سجده می کنند.... و نیز می فرماید: «... وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ...»[۱۸]
... هیچ چیزی دراین عالم نیست جز آنکه خدای را تسبیح و ستایش می کند لکن شما تسبیح آنها رانمی فهمید....
حال که موضوع تا حدّی روشن شد به اصل بحث توجه کنید.
روایات خودشناسی
همان گونه که یادآور شدیم برای اهمیّت خودشناسی تغییرات جالب و تکان دهنده ای از ائمّه معصومین ـ علیهم السّلام ـ رسیده است که برخی از آنها از نظرتان می گذرد:
پیامبر اکرم ـ صل الله علیه و آله و سلم ـ فرمود:
«من عرف نفسه فقد عرف ربّه».[۱۹]
کسی که خود را شناخت، خدای خود را شناخته است.
و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمود:
«أفضل المعرفه معرفه الإنسان نفسه».[۲۰]
برترین معرفت آن است که انسان نفس خود را بشناسد.
در انجیل آمده است که خدای متعال فرمود:
«إعرف نفسک أیها الإنسان تعرف ربّک».[۲۱]
ای انسان! خود را بشناس تا خدای خویش را بشناسی
تو که از نفس خود زبون باشی عارف کردگار چون باشی
ای شده در نهاد خود عاجز کی شناسی خدای را، هرگز
در مورد این شناخت، هر کسی راهی را برگزیده است: فیلسوفان با عصای استدلال و برهان فلسفی و عقلی به میدان شناخت گام نهاده و به مراحلی از معرفت راه یافته اند، روان شناسان از طریق تجربه با ابعادی از آن آشنا شده اند، عارفان از طریق ریاضت و مکاشفه حقایقی را کشف نموده اند، زاهدان و عابدا ن از طریق زهد و عبادت مدارجی را طی کرده اند، مجاهدان و جانبازان از طریق جهاد و ایثار و فداکاری به مراتبی والا رسیده اند، نیکوکاران از طریق خدمت به بندگان خدا در وادی تقرّب و معرفت گام نهاده اند و خلاصه هر کس از هر راهی به دنبال گمشده اش می گردد که فرمود: «... وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً...»[۲۲]
... به هر کس که حکمت و معرفت دادند از خیر فراوانی برخورداد شده است... حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «ألحکمه ضالّه المؤمن...»[۲۳] حکمت و معرفت گمشده مؤمن است... . از رسول خدا ـ صل الله علیه و آله و سلّم ـ روایت شده است: «أعرفکم بنفسه، أعرفکم بربّه».[۲۴] دانا ترین شما نسبت به خدا کسی است که به نفس خود داناتر باشد. در حدیث دیگری از آن بزرگوار می خوانیم: «أعلمکم بنفسه، أعْلَمَکُمْ بربّه».[۲۵]
آگاه ترین شما نسبت به خدا کسی است که به نفس خود آگاه تر باشد. از این رو، امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ سرانجام کسانی را که در این وادی گام ننهند و به خودشناسی نپردازند هلاکت قطعی دانسته و می فرماید:
«هلک امرؤ لم یعرف قَدره.»[۲۶] آن کس که قدر خود را نشناخت هلاک خواهد شد. و در جای دیگر ثمره عدم توجه به خودشناسی را ضلالت و گمراهی می داند که: «من لم یعرف نفسه بعد عن سبیل النّجاه و خبط فی الضّلال و الجهالات»[۲۷] کسی که خود را نشناسد از راه رستگاری و نجات دور شده و به وادی جهل و گمراهی کشیده می شود. بنایراین، کسی که برای رسیدن به خودشناسی گامی برندارد و توجّهی به آن نداشته باشد برای خویش ارزشی قائل نشده و به گفته ملای رومی خود را ارزان فروخته است، آنجا که می گوید:
خویشتن نشناخت مسکین آدمی از فزونی آمد و شد در کمی خویشتن را آدمی ارزان فروخت بود اطلس خویش بر دلقی بدوخت[۲۸]
در جای دیگر امیر مؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ برترین شناخت ها را شناخت نفس می داند که فرمود:
«افضل المعرفه معرفه الإنسان نفسه»[۲۹] آنگاه شگفتی خود را از کسی که دنبال خودشناسی نمی رود چنین ابراز می دارد: «عجبت لمن ینشد ضالّته و قد اضلّ نفسه فلا یطلبها».[۳۰]
در شگفتم از کسی که گمشده اش را می جوید، در حالی که نفس خود را گم کرده و در جستجوی آن نیست.
و نیز می فرماید:
«عجبت لمن یجهل نفسه، کیف یعرف ربّه».[۳۱]
شگفتا کسی که خود را نمی شناسد، چگونه پروردگار خویش را می شناسد!
[۱] . اشاره به این آیه است که می فرماید: «ثُمَّ سَویّهُ وَ نَفَخَ فیهِ مِن روحِهِ...»: بعد اندام او را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید ( سجده/۹). در مورد دیگر می فرماید: «فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی...»: هنگامی که کار آن را به پایان رسانیدم و در او از روح خود دمیدم... (حجر/۲۹ و صفحه ۷۲).
[۲] . اشاره به آیات ۷ و ۸ سوره شمس است که می فرماید: «وَ نَفْسٍ وَ ما سوّاها فألهَمهَا فُجُورَها وَ تَقْواها».
[۳] . مقصود این آیه است که می فرماید: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ»: من هرگز نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر می کند مگر آنکه پروردگارم رحم کند، که پروردگارم غفور و رحیم است (یوسف /۵۳).
[۴] . اشاره به این آیه شریفه است: «لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَهِ وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَهِ»: سوگند به روز رستاخیز و سوگند به نفس سرزنشگر (قیامت / ۱ و ۲).
[۵] . منظور این آیات است: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»: ای نفس مطمئن و آرام! بازگرد به سوی پروردگارت که هم تو از او خشنود هستی و هم او از تو خشنود است، و داخل در زمره بندگان خاص من شو و در بهشتم... گام نه (فجر/ ۲۷ ـ ۳۰).
[۶] . اشاره به این آیه شریفه است: «... کُلُّ نَفسٍ ذائِقَهُ المَوتِ»: هر کس مرگ را می چشد (آل عمران/ ۱۸۵).
[۷] . مقصود این آیه است که می فرماید: « ... فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها ...»: ... این دین قویم همان فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن سرشته است... (روم/ ۳۰).
[۸] . نجم/ ۸ و ۹.
[۹] . این تعبیر از باب تشبیه معقول به محسوس به منظور مجسم کردن نهایت درجه نزدیکی است، و گرنه خداوند لامکان است و بُعد مکانی برای او وجود ندارد.
[۱۰] . اعراف/ ۱۷۹.
[۱۱] . تین/ ۵.
[۱۲] . دیوان منسوب به حضرت علی ـ علیه السّلام ـ ، چاپ سنگی تبریز، سال ۱۲۷۰، صفحه ۳۹.
[۱۳] . کلیات دیوان مرحوم شهریار، ج ۵/ صفحه ۲۴۶.
[۱۴] . نجم/ ۱۱.
[۱۵] . روم/ ۳۰.
[۱۶] . اعراف/ ۱۸۷ و موارد دیگر.
[۱۷] . نحل/ ۴۹.
[۱۸] . اسراء/ ۴۴.
[۱۹] . محجّه البیضاء، ج ۱/ صفحه ۶۸؛ الجواهر السنیه، چاپ هندوستان، سال ۱۳۰۲، صفحه ۹۴. این روایات به همین عبارت از حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید (چاپ مصر، ج ۲۰/ صفحه ۲۹۲) و فهرست غرر ( صفحه ۳۸۷، شماره ۷۹۴۶) با اندک تفاوتی نقل شده است. بعضی در تفسیر این حدیث راه خطا پیموده و گفته اند که گفتار رسول خدا ـ صل الله علیه و آله و سلم ـ در مسأله عرفان خدا از باب تعلیق بر محال است، یعنی مقصود پیامبر اکرم ـ صل الله علیه و آله ـ آن است: چنانکه شناخت نفس ناممکن است عرفان خدا نیز امکان ندارد. اما با توجه به مضامینی که در این مورد مکرر نقل شده نادرستی این برداشت کاملاً روشن می شود. مثلاً جمله «إعرف نفسک تعرف ربّک» یا جمله «أعرفکم بنفسه أعرفکم بربّه» بطلان این مفهوم را بخوبی نشان می دهد.
[۲۰] . فهرست غرر، صفحه ۳۸۷، شماره ۲۹۳۵.
[۲۱] . الجواهر السنیه، چاپ هندوستان، سال ۱۳۰۲، صفحه ۹۴.
[۲۲] . بقره/ ۲۶۹.
[۲۳] . نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت ۷۷.
[۲۴] . الجواهر السنیه، چاپ هندوستان، سال ۱۳۰۲، صفحه ۹۴.
[۲۵] . امالی سیّد مرتضی، ج ۲/ صفحه ۳۲۹.
[۲۶] . نهج البلاغه صبحی صالح، حکمت ۱۴۹.
[۲۷] . فهرست موضوعی غرر، صفحه ۳۸۷.
[۲۸] . مثنوی معنوی، دفتر سوم، صفحه۴۳۰.
[۲۹] . فهرست موضوعی غرر، صفحه ۳۸۷.
[۳۰] . همان، صفحه ۲۱۲.
اهمیت خودشناسی در مسیر شناخت خدا
خودشناسی مقدم بر خداشناسی است؛ انسان تا خود را نشناسد نمی تواند خدا را بشناسد.
ذات اقدس احدیت نور مطلق است، نوری است که ظلمت مقابل ندارد. اوست نور همه جهان، نور آسمان و زمین. "الله نور السموات و الارض". (سوره نور آیه 35)
به گزارش مهر،خداوند از هر ظاهری ظاهرتر است و از هر نزدیکی به ما نزدیک تر. ظهور همه چیز به ذات اوست، وی نوری است که ثابت است، غروب و افول ندارد؛ نوری است که همه جا را پر کرده حجاب و مانعی ندارد، به همه چیز محیط است نقطه مقابلی ندارد، ضدی ندارد.
چون خداوند افول و غروب ندارد زوال و فنا ندارد و ظلمتی در برابرش نیست بشر ضعیف الادراک که هر چیزی را با مقایسه نقطه مقابل و نقطه مخالف باید بفهمد و دستگاه گیرنده فهم و ادراک او طوری ساخته شده که به هر چیزی که با کمک نقطه مقابل آن چیز توجه و التفات پیدا می کند از التفات و توجه به ذات حق غافل است.
نکته غریبی است! ذات حق چون هیچ وقت پنهان نیست از نظرها پنهان است اگر گاهی پنهان بود و گاهی آشکار از نظرها پنهان نبود. چون غروب و افول و زوال و تغییر و حرکت ندارد مورد غفلت بشر است. چقدر خوب و عالی و لطیف بیان کرده علی (ع) هر ظاهری غیر خدا دیگر باطن نیست و هر باطنی غیر خدا دیگر ظاهر نیست، خدا درعین وحدت و بساطت، هم باطن است و هم ظاهر. نه اینکه قسمتی از او ظاهر است و قسمتی باطن بلکه از همان حیث که ظاهر است عیناً باطن است و از همان حیث که باطن است ظاهر است. منبع و سرچشمه درک این حقیقت خود قرآن کریم است که می فرماید: اول و آخر خداست، ظاهر و باطن هم خداست. (سوره حدید آیه 3) و باز قرآن می فرماید: به هر طرف که رو کنید رو به خدا هستید و روی خدا با شماست. (سوره بقره ایه 115)
خداوند شبیه مخلوقات خود نیست، او منزه است از شبیه و مثل و نظیر و مقدس است از تشبیه. مشرق و مغرب از آن خداست به هر کجا که رو کنیم به سوی خدا هستیم هیچ چیز بر او پوشیده نیست. مشرق و مغرب جهان ملک خداست، ظهور فعل اوست. او به همه چیز احاطه دارد. همه چیز از او خالی نیست. به هر طرف رو کنیم به خدا رو آورده ایم.
خودشناسی
می گویند خودشناسی مقدم بر خداشناسی است؛ انسان تا خود را نشناسد نمی تواند خدا را بشناسد. این سخن از جهات متعدد درست است نه از یک جهت.یک جهتش این است که انسان باید وضع دستگاه گیرنده فکری خود را بشناسد. باید خود را به ضعف و نقص و قصور بشناسد تا خدا را به کمال و قوت بشناسد؛ باید قصور فهم و ادراک خود را بشناسد.طمع نکنیم که باید خداوند را با حسی از حواس خود درک کنیم. باید بدانیم که محسوساتش هم اگر همه یکنواخت بود اگر همیشه یک رنگ را می دید آن را نمی شناخت؛ اگر همیشه یک صدا را یکنواخت می شنید باز آن را نمی شناخت و از وجودش آگاه نمی شد.اگر همیشه یک بو به یک طرز به مشامش می رسید ابداً متوجه آن نمی شد.بشر نباید خیال کند خدا از او مخفی شده بلکه باید بفهمد که تنها ظهور یک حقیقت کافی نیست برای فهم و ادراک بشر وجود نقطه مقابل هم کمک می کند.نور ذات خدا ازلی و ابدی است غروب و افولی ندارد و از همین جهت ادراکات ضعیف بشر عاجز است که او را درک کند.
بشر محدود خدا را با آثار محدودش می شناسد
دستگاه گیرنده فکری ما خدا را با اموری می شناسد که مثل خودش ناقص و محدود است؛ خدا را با نورهایی می شناسد که در یک نقطه هست و در یک نقطه نیست.مثل حیات نبات و حیوان و شعوری که در یک نقطه ماده پیدا می شود. خدا را به اموری می شناسد که در یک زمان هست و در یک زمان نیست یعنی طلوع و غروب دارد خداوند خود را از راه نورهای فعلی خود به ما می شناساند.حیات و زندگی نور الهی است؛ نوری است که آن را بر ماده ظلمانی بسط می دهد و سپس قبض می نماید؛ ماییم که نور حیات را به جهان می گسترانیم و پس می گیریم. همه چیز به ما بر می گردد. ما وارث همه چیز هستیم (سوره حجر آیه 23)
![]()
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ۱. قرآن در آن نازل شده است. ۲. عبادت و احیای آن معادل بیش از هزار ماه است. ۳. خیرات و برکات الهی در آن شب نازل میشود. ۴. رحمت خاص خدا شامل حال بندگان میگردد. ۵. فرشتگان و روح در آن شب نازل میگردند. شب قدر از شبهای مقدس و متبرک اسلامی است. خداوند در قرآن مجید از آن به بزرگی یاد کرده و سورهای نیز به نام «سوره قدر» نازل فرموده است. در تمام سال، شبی به خوبی و فضیلت شب قدر نمیرسد. این شب، شب نزول قرآن، شب فرود آمدن ملائکه و روح نیز نام گرفته است. عبادت در شب قدر برتر از عبادت هزار ماه است. در این شب، مقدرات یک سال انسانها و روزیها، عمرها و امور دیگر مشخص میشود. ملائکه در این شب بر زمین فرود میآیند، نزد امام زمان(عج) میروند و آنچه را برای بندگان مقدر شده بر ایشان عرضه میدارند. شبزندهداری و تلاوت قرآن و مناجات و عبادت در این شب، بسیار توصیه و تأکید شده است.
عظمت و فضیلت این شب بر سایر شبها را از این امور میتوان به دست آورد: ۱) آمرزش گناهان: پیامبر خدا(ص) در تفسیر سوره «قدر» فرمودند: ۲) قلب رمضان: امام صادق(ع) فرمودند: ۳) نزول قرآن: طبق روایات، مجموع قرآن در شب قدر دفعی و یکباره بر پیامبر (ص) نازل شده است. این نزول دفعی و یکباره قرآن است، اما نزول تدریجی قرآن طی 23 سال دوران نبوت پیامبر گرامی(ص) به صورت الفاظ نازل شده است. ۴) برتر از هزار ماه: نزول همهی ملائکه و روح در شب قدر بر زمین و سلام دادن بر بندگان خدا نشانه شرافت آن بر هزار ماه است. امام باقر(ع) فرمودند:
فرصت شب قدر را غنیمت بدانیم شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شستشوی آینه دل. این شب بهترین فرصت است تا خوبیها را جایگزین بدیها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین و صله رحم را جایگزین قطع رحم نماییم. نیکو و شایسته است با صدقات قدمی در جهت آبادانی خانه آخرت برداریم و با اعمال نیک و خیر، ثواب دو چندان ببریم.در شب قدر که شبزندهداری میکنیم، خداوند نام ما را در گروه نیکبختان ثبت میکند و آتش جهنم را بر ما حرام میسازد. آیا توفیقی بالاتر از این هست که آتش جهنم بر ما حرام شود و به خدا نزدیکتر شویم؟ دعاهای شبهای رمضان مجموعهای است روشنیبخش که با تکرار تلاوت آنها، آموزشهای آنها به صورت هدفهایی برای ما در میآیند. پس هنگام خواندن این ادعیه شایسته و بهتر است مفهوم آنها را نیز همواره مدنظر داشته باشیم و با تلاش و کوشش به سوی این هدفهای مطرحشده در دعاها گام برداریم. منبع: http://roshd.ir/Default.aspx?tabid=619&SSOReturnPage=Check&Rand=0
اهمیت خودشناسی در قرآن
از مسائل مهم انسان و شاید مهمترین آنها، شناخت خود انسان است. آدمی قبل از آنکه به شناخت جهان پیرامون خود و نیک و بد آن بپردازد،باید خود را بشناسد و گنجینه های فطرت و نهاد خود را کشف نماید و آنها را به کمال برساند و امیال نفسانی و شهوانی خود را تعدیل کند. در این صورت است که به بزرگ ترین سعادت نایل می شود. اما اگر غفلت بورزد و استعدادهای خود را نیابد و شکوفا نسازد و فقط نیازهای مادی و امیال نفسانی و حیوانی خود را برآورد، گرفتار خسران می گردد و از مرتبه انسانیت به حیوانیت تنزل می کند. دعوت به شناخت انسان از توصیه های مهم پیامبران الهی، عالمان اخلاق، عارفان و فیلسوفان است و انسان خود نیز اهمیت آن را احساس می کند.البته، آدمی از جهات مختلف، موضوع شناخت و علوم گوناگون است. روان شناسی، جامعه شناسی، تاریخ، اخلاق، پزشکی، اندام شناسی، زیست شناسی و بیوشیمی و... هر کدام، از نظرگاه خاصی انسان را مورد مطالعه قرار می دهند؛ اما منظور از شناخت انسان در این مبحث، آن است که او دارای استعدادها و نیروهایی برای فهم خود و جهان و تکامل انسانی است. اگر انسان با تامل و تفکر، امکانات و استعدادهایی که برای رشد و تکامل در او آفریده شده است، بشناسد، بهتر می تواند سرمایه های وجودی خود را به کمال برساند. قرآن و روایات اسلامی، انسان را به خودشناسی دعوت می کنند.
قرآن می فرماید:
- انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است؛1
- آیا انسان به یاد نمی آورد که ما او را آفریدیم و حال آنکه چیزی نبوده است؛2
- ای کسانی که ایمان آورده اید! به خود بپردازید... .3
امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرماید: کسی که به خودشناسی دست یابد، به بزرگ ترین سعادت و کامیابی رسیده است.4بنا به نقل تاریخی بر در معبد دلفی، در یکی از شهرهای یونان باستان، برای کشف رموز خلقت و پیچیدگی های وجود انسان، نوشته بودند که «خود را بشناس!» در تاریخ فلسفه، خودشناسی، از نظریات اساسی سقراط حکیم بوده است.5 ایمانویل کانت، از فیلسوفان بزرگ مغرب زمین، می گوید: انسان قبل از هر چیز باید به ارزیابی و شناخت دقیق توانایی شناخت خود بپردازد.6
بنابراین، در اهمیت خودشناسی، جای هیچ شک و شبهه ای نیست؛ اما برای روشنی هرچه بیش تر رجحان و ضرورت خودشناسی، می توان به دلایل ذیل اشاره کرد:
1- مقدمه کمال انسانی
اگر آدمی قبل از هر چیز خود را بشناسد، بهتر می تواند از سرمایه های وجودی خود بهره ببرد و آنها را شکوفا سازد؛ زیرا نقطه آغاز همان شناخت سرمایه های وجودی است. او می تواند از خود بپرسد: آیا حد وجودی انسان در حد سایر حیوانات است یا قدرت تعالی و رشد و پرواز کردن؟ اگر قدرت تعالی و پرواز به عالم ملکوت دارد تا چه حد می تواند پرواز کند؟ اگر انسانی که قدرت تعالی و پرواز دارد، از آن استفاده نکند و از سرمایه های وجودی خود بهره نبرد، آیا شایسته مذمت است؟ آیا انسان غیر از بدن مادی، حقیقت دیگری به نام روح دارد؟ اگر انسان دارای روح است، نیازهای آن چیست و چگونه باید برآورده شود و چگونه باید تکامل پیدا کند؟ پاسخ به این پرسش ها مقدمه تکامل انسانی است.
امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرماید:کسی که به خودشناسی دست یابد، به بزرگ ترین سعادت و کامیابی رسیده است
2- پیش درآمد جهان شناسی
شناخت جهان عبارت است از تعامل انسان با جهان خارج از خود. انسان بعد از تعامل است که می گوید، می بینم، می شنوم و می شناسم. سوال اساسی این است که موجودی که از آن به «من» تعبیر می کنیم، چه اندازه در شناخت سهم دارد؟ آیا همه سهم برای انسان است، یا سهم اساسی برای جهان خارج است و یا هر دو سهیم هستند؟ لازمه پاسخ به این سوال، خودشناسی است. انسان باید ابتدا قوا و ابزارهای شناخت خود و گستره و مرزهای آنها را بشناسد تا بعد به شناخت جهان دست یابد. امیرالمونین علی(علیه السلام) در این باره می فرماید:
کیف یَعرِفُ غیرَه مَن یَجهَلُ نَفسَه.7
کسی که خود را نمی شناسد، چگونه غیر خود را تواند شناخت؟!
مَن عَرَفَ نفسه کان لغیره اعراف و من جهل نفسه کان بغیره اجهل.8
کسی که خور را بشناسد، دیگری را بهتر می شناسد و کسی که به خود جاهل است، به دیگران جاهل تر است.
3- مقدمه خداشناسی
امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرماید:
مَنَ عَرَفَ نفسه عَرَف رَبَّه.9
هر کس خود را بشناسد، پروردگارش را می شناسد.
خودشناسی را، که مقدمه خداشناسی است، می توان از جهات گوناگونی مورد تامل قرار داد:
-از آنجا که فطرت آدمی با معرفت خدا عجین است، دعوت به خودشناسی در واقع دعوت به خداشناسی و ارتباط با خدا است. امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرماید: خدایا! تو قلب ها را با محبت خود و عقل ها را با معرفت خود سرشته ای.10
بنابراین، خودشناسی، مقدمه محبت و معرفت با خدا است.
- وجود انسان، وجودی وابسته و ممکن الوجود است و چنین موجودی نمی تواند، آفریننده خود باشد. بنابراین، هنگامی که آدمی به خودشناسی می پردازد، وابستگی خود را به خدا احساس می کند. قرآن مجید می فرماید:
ای مردم! شما به خدا نیازمندید و خدا است که بی نیاز ستوده است.11
- اگر انسان ساختار پیچیده خود را مورد تامل قرار دهد، به ناظمی حکیم و علیم که چنین ساختاری را پدید آورده است، آگاه می گردد. قرآن در این باره می فرماید:
- و در زمین آیاتی برای جویندگان یقین است و در وجود خود شما؛ آیا نمی بینید؟!12
4- حلال مشکلات انسان
بساری از مشکلات روحی و روانی و فکری و اخلاقی انسان ناشی از خودشناسی است. اگر آدمی، حقیقت واقعی خود، هدف خلقت، رابطه خود با خدا، موقعیت خود در نظام هستی، تاثیر زندگی دنیوی در آخرت، نقش اخلاق نیکو و برخورد مناسب با دیگران، سهم ثروت در کیفیت زندگی و نقش مصیبت ها و خوشی ها را در زندگی بداند. بسیاری از مشکلات او حل می گردد و زندگی سعادت آمیزی را برای خود رقم می زند. بسیاری از مکاتب ساخته و پرداخته دست بشر نظیر ماتریالیسم، لیبرالیسم، نازیسم، تبعیض نژادی، سرمایه داری و اگزیستانسیالیسم الحادی، که امروزه سرنوشت آدمیان را رقم می زنند، ریشه در عدم شناخت انسان دارند. اگر آدمی خود را به خوبی می شناخت، دیگر گرفتار این مکاتب نمی گشت و می توانست در پرتو تعقل و خردورزی به آرامش راستین دست یابد که همان اُنس با خدا و تبعیت از فرامین الهی است.
گروه دین و اندیشه تبیان
1.طارق (86) :) 5.
2.مریم (19) : 67.
3.مائده (5) : 105.
4.محمدحسین طباطبایی،المیزان فی تفسیر القرآن،ج 6، ص 173.
W.L. Reese, Dictionary of philosophy and Religion, "Thales", "Socrates".5.
6.فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه (از ولف تاکانت)،ترجمه اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگمهر، ج 6، ص 231.
7.عبدالواحد الامدی،غررالحکم و دررالکلم، شرح جمالدین محمد خوانساری، تحقیق جلال الدین المحدث الارموی، ح 6998.
8.همان،ح 8758.
9.همان،ح 7946.
10.محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 95، ص 403.
11.فاطر (35) : 15.
12.ذاریات (51) : 20 و 21
مولفان:آیت الله جعفر سبحانی و دکتر محمد محمدرضایی برگرفته از کتاب اندیشه اسلامی
شبکه اجتماعی مشاوره آموزش حوزه علمیه فیلم صوت تصاویر کتابخانه خدمات دانلود وبلاگ ویژهنامهها
امام محمد باقر (ع) امام علی (ع)
(من كرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته) كسى كه (در سايه خود شناسى) براى خود، كرامت و شخصيت قائل است، شهواتش در نظرش خوار و بى مقدار خواهد بود(و به آسانى تسليم هوى و هوس نمىشود)!» (نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه، 409) امام علی (ع) دستاورد خودشناسي چيست؟ خودشناس ترين افراد: مَن عَرَفَ نَفسَهُ جاهَدَها ، مَنجَهِلَ نَفسَهُ أهمَلَها .
او آمده تا نور به شب ها بخشد روح شرف و عشق به دنيا بخشد او آمده تا باور وايمان و صفا همراه دو صد عاطفه برما بخشد
او آمده از صلح و محبت بي شك جاني ز ولا برتن تنها بخشد
آن سيد خوبان و بهشت آمده تا برمهر و وفا ارزش و معنا بخشد
او آمده با نام حسن در حسنش شوري به سرا پرده مولا بخشد
او رود زلالي ست كه درفصل عطش جود و كرم خويش به دريا بخشد
از لطف ، كريم اهل بيت عصمت ما را زكرم خدا به فردا بخشد
ميلاد امام مجتبي (ع) آمده است شادي به حريم دل ما آمده است
گلی زیبا نمایان در چمن شد شب میلاد مولایم حسن شد
ز مدحش بی گمان قاصر زبان است حســـن دوم امام شیعیان است
شاعر:سید کمال الدین خردمندان نقش خودشناسى در خداشناسى «وَ فِى خَلْقِكُمْ وَ مَا يَبُثُّ مِن دَابَّةٍ ءَايَاتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ .
اقسام احاديث دعوت به خودشناسى أَفضَلُ المَعرِفَةِ مَعرِفَةُ الإِنسانِ نَفسَهُ . برترين شناخت ، خودشناسى است . المَعرِفَةُ بِالنَّفسِ أَنفَعُ المَعرِفَتَينِ . سودمندترينِ دو شناخت ، خودشناسى است . أَفضَلُ الحِكمَةِ مَعرِفَةُ الإِنسانِ نَفسَهُ . برترين حكمت ، خودشناسى است . غايَةُ المَعرِفَةِ أَن يَعرِفَ المَرءُ نَفسَهُ . نهايت شناخت ، خودشناسى است . مَعرِفَةُ النَّفسِ أنفَعُ المَعارِفِ . سودمندترينِ شناخت ها ، خودشناسى است .
۲ . زيان هاى جهل به خود در اين احاديث ، تأكيد شده است كه انسان تا خود را نشناسد ، نمى تواند جهان بينى درستى داشته باشد و راه رستگارى و نجات را در زندگى بيابد . بخشى از سخنان امام على عليه السلام در اين باره ، چنين است : مَن جَهِلَ نَفسَهُ كانَ بِغَيرِ نَفسِهِ أجهَلَ . آن كه خود را نشناسد ، به غير خود ، نادان تر است . كَيفَ يَعرِفُ غَيرَهُ مَن يَجهَلُ نَفسَهُ ؟! آن كه خود را نشناخته است ، چگونه ديگرى را بشناسد ؟! لا تَجهَل نَفسَكَ فَإِنَّ الجاهِلَ مَعرِفَةِ نَفسِهِ جاهِلٌ بِكُلِّ شَى ءٍ . از خود ، بى خبر مباش كه بى خبر از خود ، از همه چيز بى خبر است . مَن لَم يَعرِف نَفسَهُ بَعُدَ عَن سَبيلِ النَّجاةِ ، و خَبَطَ فِى الضَّلالِ وَ الجَهالاتِ . كسى كه خود را نشناسد ، از راه رهايى دور مى افتد و در گم راهى و نادانى فرو مى غلتد .
مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَهُوَ لِغَيرِهِ أعرَفُ . آن كه خود را بشناسد ، ديگران را بهتر مى شناسد . مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَدِ انتَهى إِلى غايَةِ كُلِّ مَعرِفَةٍ وعِلمٍ . آن كه خود را بشناسد ، به نهايتِ هر شناخت و دانشى مى رسد .
مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ . آن كه خود را بشناسد ، پروردگارش را نيز مى شناسد .
باز هم از معلم مهربونم ممنونم که زحمت کشیدن و این مطالب زیبا رو برام ارسال کردن محمّد بن على بن حسين عليه السلام در آستان كعبه نشسته بود كه باديه نشينى آمد و گفت : آيا خدايى را كه مى پرستى ، ديده اى؟ امام عليه السلام سر به زير انداخت و كسانى كه پيرامون او بودند ، سر به زير افكندند . آن گاه امام عليه السلام سرش را بلند كرد و فرمود : «من چيزى را كه نديده باشم ، نمى پرستم» . باديه نشين گفت : چگونه او را ديده اى؟ فرمود : «ديدگان ، با چشم سر ، او را نديده اند ؛ بلكه دل ها با حقايق ايمان ، او را ديده اند . با حواس درك نمى شود و با مردم مقايسه نمى گردد . به نشانه ها شناخته شده است و به علايم ، وصف مى شود . در حُكمش (قضايش) ستم نمى كند . از اشيا جداست و اشيا نيز از او جدايند . «هيچ چيز ، همانند او نيست» . اين است خداوند ، كه معبودى جز او نيست» . باديه نشين گفت : [به راستى ،] خدا بهتر مى داند كه رسالت هايش را در كجا قرار دهد .
امام صادق عليه السلام : شناخت خداوند عز و جل انيس هر بى كسى ، و يار هر تنهايى ، و روشنى بخش هر تاريكى اى ، و نيرودهنده هر ناتوانى ، و شفابخش هر بيمارى است .
خدا شناسي چه ثمراتی دارد؟
ثمره ي خداشناسي حديث اول
ثمره ي خداشناسي حديث دوم
ثمره خداشناسي حديث سوم ثمره ي خداشناسي حديث چهارم ثمره ي خداشناسي حديث پنجم
ثمره ي خداشناسي حديث ششم باتشکر فراوان از معلم عزیزو مهربونم بابت ارسال این احادیث زیبا سلام خدمت دوستان عزیزم. روزتون به خیر. طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق ان شاءالله.
*ممنونم که تا حالا همراهیم کردید و مطلب ها رو خوندید و نظر گذاشتید. *امروز مطلبی که استفاده میکردم، تمام شد و فعلا از نظرات شما دوستان استفاده میکنم، تا به مطالب جدیدی برسیم، و من به منبع جدیدی دسترسی پیدا کنم! *لطفا از این به بعد هم همراهی و کمکم کنید، تا با هم به نتایج خوبی تو این ایام مبارک برسیم، که به قول معلم مهربونم "اگه تو این روزا چیزی رو که میخواهیم پیدا نکنیم، دیگه پیداش نمیکنیم!" بازهم منتظر نظرات زیبا و آموزنده تون هستم! *لطفا نظرات مرتبط با موضوع بیشتر بذارید و هرجا سوالی براتون پیش میاد مطرح کنید تا بیشتر استفاده کنم! *باز هم ممنون.... والتماس دعا......
جمع بندى بارى ! آنچه درباره راه رسيدن به معرفت شهودى و محبّت خدا گفتيم در پنج نكته خلاصه مى شود : دو شرط اصلى تحقّق نماز كامل
نكته قابل توجّه ، اين كه بهره گيرى كامل از آثار و بركات نماز در سير و سلوك الى اللّه ، دو شرط اصلى دارد :
راه توحيد و معرفت و محبّت خداوند متعال ، راهى است بس دشوار و صعب العبور كه طى كردن آن بدون چراغ و راهنما و تمسّك به ولايت و بهره گيرى از شفاعتِ وسايلى كه خداوند متعال براى تقرّب به خود معين فرموده است «يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَـهِدُواْ فِى سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(مائده ، آيه 35) .
يكى از شرايط مهم پذيرفته شدن نماز و بهره گيرى از آثار و انوار و بركات آن كه در متون اسلامى بر آن تأكيد شده، زكات است . قرآن كريم در كنار نماز ، مردم را به پرداختن زكات دعوت كرده است . امام رضا(ع) درباره راز اين اقتران مى فرمايد : كامل ترين مصداق ذكر نماز ، كامل ترين مصداق ذكر (ياد خدا) است و آيه شريف «أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى ؛ نماز را براى ياد كردنِ من به پادار» دو نكته مهم در اين جا توجّه به دو نكته مهم ، ضرورى است : نقش ياد خدا در سازندگى انسان در متون دينى اسلام ، نقش ياد خدا در سازندگى انسان ، به تفصيل ، مورد توجّه قرار گرفته است كه براى نمونه ، به سه دسته از آنها اشاره مى كنيم : رمز خودسازى در اين جا ، فرصت نقد و بررسى روش علماى اخلاق در مبارزه با خودخواهى و معالجه رذايل اخلاقى و سالم سازى دل از طريق ممارست بر ضدّ آنها نيست . لذا تنها به بحث و بررسى درباره رهنمود مهم امام على عليه السلام بسنده مى كنيم . ايشان درباره اساسى ترين كارى كه به سالم سازى قلب مى انجامد ، چنين مى فرمايد : درمان دنيادوستى دنيادوستى ، ريشه در بيمارى هاى دل دارد . قلب سليم ، از محبّت دنيا خالى
با خودم قرار گذاشتم تو ایام ماه رمضان درباره خداشناسی مطلب بذارم مطلبیه که خودم چند وقتیه درگیرشم! و خیلی وقتا با معلم مهربونم دربارش حرف میزنم! خواستم حداقل این مطلب برای خودم تا یه حدی به نتیجه برسه! میخواستم حداقل تا این مطلبی که دارم نوشتنش تمام نشده، هیچ مطلب دیگه ای نذارم! اما امشب یه اتفاقی افتاد که دلم نیومد دربارش ننویسم! امروز هم که با معلم عزیزم حرف میزدم، بازم درباره خدا و کاراش و حکمت هاش حرف زدیم! حرف های معلمم ازصبح هنوز تو گوشمه و هنوز دارم بهشون فکرمیکنم و برام جانیفتاده! الان بعد از گذشت 4 شب از ماه رمضان، خیلی اتفاقی برنامه جشن رمضان رودیدم! اصولا هرسال وقتی تلویزیون هیچی نداره و ازبیکاری این برنامه رو نگاه میکنم، گاهی اتفاقایی میفته که جالبه، و گاهی هم نه! امسال یه قلبی دارن که روش یه عالمه پاکته! تو پاکت ها آرزوهای بچه های یتیمه! الان یه بخشی پخش کردن که مربوط به دیشب بعد از تمام شدن برنامه شون بود! دیشب بعد از تمام شدن برنامه شون، یه خانمی اومده بود میگفت وقتی از بیرون رسیدم خونه ، اتفاقی تلویزیون رو روشن کردم، خیلی اهل تلویزیون نیستم، اما دیدم برنامه شما داره پخش میشه و گویا معان رییس جمهور مهمان برنامه تون بودن که شما بهشون گفیتن ما رو این قلب پاکتهایی رو داریم که آرزوهای بچه های یتیم توش نوشته شده! مهمان های برنامه مون یه دونه از این پاکت ها رو برمیدارن و آرزویی که توش نوشته شده رو برآورده میکنن! خانمه میگفت یه حالی بهم دست داد، یه نیرویی بهم میگفت بیام اینجا و یه دونه از این پاکت ها رو بردارم! وقتی رسیدم جلو در بهم گفتن برنامه تون تمام شده، و کلی خواهش کردم و موضوع رو بهشون گفتم تا راضی شدن! اومدم تو! آقای احمدزاده بهشون گفتن تو این پاکت ها همه نوع آرزویی هست، از یه عروسک گرفته تا آپارتمان! شاید وسعتون نرسه آرزویی که بهتون میفته رو انجام بدید! خانمه گفت اون نیرویی که منو تا اینجا آورده خودش این کمک رو بهم میکنه که هرچی باشه انجامش بدم! گفت وقتی موضوع رو با ده نفر مطرح کنم کمک میکنن وحتی اون آپارتمان رو هم میخریم! بعد هم که رفتن و پاکت رو برداشتن، آرزوی یه دختر سیزده ساله بود که نوشته بود آرزو دارم با مادر و برادرم بریم کربلا!
به نظرم این خودش عین خداشناسیه! این که انقدر حواسمون بهش هست که وقتی یه نیتی رو به دلمون میندازه، ایمان داریم که خودش توانایی انجامش رو هم بهمون میده!
خدایا! به حق این شبهای عزیزت، هیچ آرزویی، آرزو نمونه! خطرناك ترين آفات محبّت خدا دنيا دوستى ، اصل هر گناه ، ريشه هر حجاب و بذر هر يك از موانع خدا دوستى است . از اين رو در باب اوّل از ابواب موانع محبّت خدا ، آن را «خطرناك ترين مانع» «مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَيْنِ فِى جَوْفِهِ ؛ خداوند در درون يك فرد ، دو دل قرار نداده است» . دلى كه ظرف محبّت دنيا و لبريز از تاريكى هاى معنوى است ، چگونه مى تواند عرش رحمان باشد و نور آسمان ها و زمين را در خود ، جاى دهد ؟ بر همين اساس است كه امام العارفين ، على عليه السلام مى فرمايد :
راه رسيدن به معرفت شهودى
راه رسيدن به معرفت شهودى ، تخليه و تجليه قلب است . تخليه قلب ، به معناى پاكسازى آينه دل از زنگار كارهاى ناشايسته و تجليه قلب ، به معناى
بالاترين درجات محبّت
بر اين اساس ، آنان كه معرفتشان نسبت به خداوند متعال ، معرفت شهودى است ، بالاترين درجات عشق و محبّت را نسبت به ذات مقدّس او دارند ، و آنان دو طايفه اند : يكى «ملائكه (فرشتگان)» و ديگرى «اولوا العلم (دانشوران)» ؛ همان گونه كه خداوند سبحان مى فرمايد :
دو نوع معرفت براى انسان نسبت به حضرت حق عز و جل امكان پذير است : اوّل ، معرفت از طريق برهان كه تكيه گاه ايمان است و دوم ، معرفت از طريق شهود كه يقين ناميده مى شود . لذا وقتى مى گوييم : «معرفت خدا ، مبدأ محبّت اوست» ، اين سؤال پيش مى آيد كه : كدام معرفت ؟ معرفت برهانى؟ يا شهودى ، و يا هر دو ؟
مسئله اصلى ، چگونگىِ به دست آوردن محبّت خداست . رهنمودهاى اهل بيت در اين باره ، در فصل دوم خواهد آمد . خلاصه اين رهنمودها اين است كه اصلى ترين سرچشمه محبّت خدا پس از فضل و رحمتش ، معرفت (شناخت) است . خداوند سبحان ، به فضل و رحمت خود، عشق به خوبى ها و زيبايى ها را در سرشت انسان نهاد و از آن جا كه خود ، جامعِ همه كمالات تحقيقى درباره بنياد محبّت خدا
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |