متن های زیبا | ||
|
سحر بود و غم و درد
سحر بود و صدای نفس خسته ی یک مرد
که آرام در آن کوچه به روی لب خود زمزمه می کرد
غریب و تک و تنها
در آن شهر،
در آن وادی غم ها
دلی خسته و پر از غم و شیدا
دلی زخم و ترک خورده پر از روضه ی زهرا
شبِ راحتیِ شیر خدا از همۀ مردمِ دنیا
عجب شام عجیبی ست
روان بود سوی مسجد کوفه
قدم می زد و با هر قدمش عرش به هم ریخت در آن شب
و لرزید به هر گام،
دلِ حضرت زهرا دلِ حضرت زینب
غریب و تک و تنها
نه دیگر رمقی مانده در آن پا
نه دیگر نفسی در بدن خسته ی مولا
به چشمان پر از اشک و قدی تا
پُر از وصله، عبایش
پُر از پینه دو دستان عطایش
رسید او به در مسجد و پیچید در آفاق نوایش
علی گرم اذانی ملکوتی و ملائک همه حیران صدایش
گُلِ خلقتِ حق رفت روی منبر گلدسته و تکبیر زنان
ساکت خاموش،
زمین رام،
زمان محو تماشا،
همه ذرات جهان
باز در آن بذمِ اذان
ناله ی آهسته ی یک مادرِ محزونِ کمان
گفت عجب شام غریبی شده امشب
امان از دل زینب
و گلبانگ اذان گشت تمام و شده بی تاب
دل خاکیِ محراب
بُوَد منتظر مَقدَم ارباب
علی آمد و مشغول مناجات
زمین گرم مباهات
در آن جلوه ی میقات
عجب راز و نیازی
عجب سوز و گدازی
عجب مسجد و محراب و عجب پیش نمازی
علی بود و خدا بود
خدا بود و علی بود
علی گرم دعا بود
خدا گرم صفا بود
علی بود به محراب عبادت
علی رکن هدایت
همان مرد غریبی که به تاریکیِ شب ها
به یک دوش خودش نان و یکی کیسه ی خرما
بَرَد شامِ یتیمان عرب را
علی بود
همان خانه نشین، شاهِ عرب، همسر زهرا
علی بود و نماز و دل محراب، پر از عطر گل یاس
در آن لحظه ی حساس
قیامی که تجلاّش بُوَد روز قیامت
رکوعی پُرِ از بارش انگشتر خیرات و کرامت
چه زیباست کلامش
قعودش و قیامش
ولی لحظه ی زیبای علی با شرری یک دفعه پاشید
از آن سجده که در آن بدن فاطمه لرزید
لب تیغ ستم بر سر خورشید درخشید
فرود آمد و شیرازه ی توحید فرو ریخت
علی ناله زد و آهِ علی با نفس فاطمه آمیخت:
که ای وای خدا،
جانِ علی آمده بر لب
امان از دل زینب
همان سجده ی آخر
که در آن فرق علی با لب شمشیر دو تا شد
همان سجده ی آخر
که علی از غم بی فاطمه گی رست و رها شد
همان سجده ی آخر که حسن آمد
و یک بار دگر بر پدر خسته عصا شد
تن غرق به خون پدرش را
به درِ خانه رساند و به دعا گفت خدایا
کمک کن نرود جان ز تَن زینب کبری
به این حال،
چو بیند پدرم را
دوباره حسن و یاد شب کوچه ی غم ها
دوباره حسن و قِصه ی پُر غُصه ی بابا
بمانَد ...
که چه آمد سر زینب
سَرِ شیرِ خدا، زخمی و مجروح، نشد باور زینب
دوباره بدنی خونی و رخساره ی زرد و غم و بی تابیِ دختر
دوباره نفسی سوخته و غربت و بستر
دوباره به دل زینب کبری
شده تازه غم و غصه ی مادر
کنار بدنِ خسته ی حیدر
فضای در و دیوار پُر از درد و مَحَن بود
نه صبری،
نه قراری، به دل زینب و کلثوم و حسن بود
در آن سوی دگر باز به جوش آمده غیرت به رگ غیرت دادار
چه طوفانِ عجیبی شده بر پا به دلِ پاک علمدار
در آن سوی دگر مرد غریبی، غریبانه پر از غم
فقط ناله زد و گفت که بابای غریبم
علی چشم گشود و به هر آن چه که رمق بود،
سوی صاحب آن ناله نظر کرد و بفرمود :
عزیزم! اگر چه که رسیده ست چنین جان به لب من
کنارم تو دگر گریه نکن،
تشنه لب من
و رو کرد به عباس و صدا زد که بیا نور دو عینم
ابالفضل، عزیز دل من،
جانِ تو و جانِ حسینم
و با دختر غمدیده ی خود گفت که ای محرم بابا
هنوز اول راهی
بیا همدم بابا
تو باید که تحمل کنی این رنج و مَحَن را
پس از من غم پرپر زدن و اوج غریبیِ حسن را
تو هستی و بلا، دختر بابا
تو و کرب و بلا، دختر بابا
تویی و بدن بی سر دلدار
نه عباس و حسین اند کنارت
تو و کوچه و بازار
علی اشک شد و گفت، نگهدار همه طاقت خود را
برای غم فردا
علی رفت و صفا رفت ز خانه
دوباره غم تشییع شبانه
حسین و حسن و زینب و کلثوم
همه خسته و مغموم
و اندازه ی یک کوه،
غم و درد به سینه
دوباره همه رفتند مدینه......
ما بهش میگیم "آقا"... "آقا" رو از هر طرف که بخونی آقاست!
فدایی زیاد داره.
پابرهنه ها بیشتر دوستش دارن26ساله داره ایرانو،با تمام شرایط عجیب غریبش رهبری میکنه،هرکی جاش بود ،پنج سال اول جا میزد!
تو کشور خودش مظلومه اما تو دنیا کلی طرفدار داره.
400هزار نفر تو نیویورک و کالیفرنیا ، مقلدشن.
شخص اول حکومته اما وقتی لعیا زنگنه و الهام چرخنده تو برنامه سال تحویل تلویزیون،عیدو بهش تبریک گفتن،به خاطر این حرفشون،کلی هزینه دادن.چه حرفا که نثارشون نشد.
همون که هیشکی،عکسای منتشر شده از خونه شو،باور نکرد.
زندگیش آدمو به قلب تاریخ میبره،علی بن ابیطالب و زندگی ساده و...
همون که عشق زمانه!
همون که همیشه خرابکاری های دولت ها و مسئولین ،به حسابش گذاشته میشه.
همون که رهبری"سینه سپر کرده ها"رو مقابل اسراییل بچه کش به عهده داره.
همون که لب تر کنه عاشقاش براش جون میدن.
همون که اشاره کنه ،تلاویو و حیفا با خاک یکسانه.
همون که هیچ وقت کم نمیاره،مث مرد ،وایساده پای حرفش.
همون که نزدیکترین دوستاش،دشمن ترین دوستاشن.
همون که سالهاست سایه سنگین"بعضیا"رو ،رو دوشش تحمل میکنه با اینکه خیلی خوب خاطره تعریف میکنن.
همون که تو سابقه ی مبارزاتی ش ،کسی به پاش نمیرسه.
اصلا کدوم رهبر دنیا،روی موکت و فرش جهیزیه خانومش زندگی میکنه؟بدون اینکه تو بوق و کرنا کنه،با فقیربیچار ه ها دمپره ؟
همون که بدترین توهین ها و تهمت هارو بهش میزنن درحالیکه حتی یه جمله هم راجع بهش اطلاع ندارن.و اون میشنوه و تحمل میکنه و همچنان لبخند"آقایی"...؟
همون که مظلومیت "علی"ها رو به ارث برده؟
کدوم سیاست مداری تو دنیا بچه هاش اینقد سالم وپاکن؟جالبه حتی مردم نمیدونن چندتا بچه داره،چی ان،اسماشون چیه؟
همون که "پاکترین"آدما ،جونشونو کف دست گرفتن و فداش شدن.
همون که از پست ترین مفتی های وهابی و بی ادب ترین رئیس جمهورهای غربی،تا بدترین آدمای روزگار دشمن خونی شن.
همون که واسه بدحجابا گفت:او یک نقصی دارد.مگر من نقص ندارم؟نقص او ظاهر است.نقصهای من باطن است.با این رفتارش خیلیا محجبه شدن.
همون که کوین بارت ،تحلیلگر آمریکایی بعد از دیدار باهاش گفت:حقایقی در پنج ثانیه از سخنان آیت الله خامنه ای وجود داشت که در پنج ساعت یاوه گویی های سیاستمداران غربی وجود ندارد
همون که هر چی میکشه از یکرنگی و شجاعت خودش میکشه
همون که دشمناش دلار دلار پول خرج میکنن تا تو چشم مردمش خرابش کنن اما نمیتونن.
میگن اگه نبود،با وجود این همه فتنه و دسیسه های دشمن،باوجود همه نامردی ها وخیانت های داخلی،باوجودهمه نافرمانی ها و بی تدبیری های دولت های مختلف ،ایران الآن کشوری بود از افغانستان بدتر.
همون که کابوس خواب نتانیاهو ه.
همون که نگاش به خداست.و معتقده کدخدا هیچ غلطی نمیتونه بکنه.
همون که وقتاییکه اوضاع کشور قاراشمیشه،دلمون بهش گرمه!
همون که با دیدنش غم از دل آدم میره.یه چهره درمانی اساسی!
استادمون میگفت اوایل انقلاب ،تلویزیون های غربی تصویر امام رو بدون صدا پخش میکردن،میگفتن صداش کاریزما داره،مردمو جذب میکنه!حالاهم
تلویزیون هاشون موقع اخبار فقط صدای آقا رو پخش میکنن.میگن تصویرش کاریزما داره.مردمو از راه به در میکنه!
همون که آرزومونه تا ظهور سایه ش بالا سرمون باشه.
همون "آقا"... که خیلی هم مولاست
جاش روی چشم ماست
ولی یکم تنهاست
همون که دلمون بهش خوشه
اخم کنه دشمنا رو میکشه
همون که اسمش روشه:
〰〰〰 آقا 〰〰〰
"آقا "رو از هر طرف که بخونی آقاست!
تا به کی آقای ما تنهاست یا زهرا مدد تا به کی آواره در صحراست یا زهرامدد تا به کی خیمه نشین آستان غیبت است شیعه را این غصه غم افزاست یا زهرا مدد ماجرای غیبت از مولای ما آغاز شد این همان غمهای عاشوراست یا زهرا مدد قصه ی سرداب هم از بیت الاحزان شد شروع جای این ویرانه در دلهاست یا زهرا مدد قصه ی غصب فدک پایان یک سیلی نبود آری این ارثیه ی طاهاست یا زهرا مدد دردها تبعیدها زنجیرها آزارها تا هنوز این ماجرا بر جاست یا زهرا مدد فاطمی گشتن بنای کربلایی بودن است چون حسینی بودن از اینجاست یا زهرا مدد آن مسلمانی که بی مهر تو دارد ادعا حکم او والله بی امضاست یا زهرا مدد آخر ای منصور از منصور امت دست گیر نام تو انسیه ی حوراست یا زهرا مدد گر بیاید انتقامت را بگیرد مهدی ات بر لبش این زمزمه زیباست یا زهرا مدد
محمود ژولیده
تو آن دلیــل خدایی که حاضری امّا
رضا محمدصالحی
زمانی که سرنوشت
رسول اکرم صلّى الله عَلَیه وَ آلِه: «اِنَّ لِلجَنَّةِ بابا یُدعى اَلرَّیّانَ لایَدخُلُ مِنهُ اِلاّ الصّائِمونَ» بهشت را درى است که ریّان نامیده مى شود از آن در، جز روزه داران وارد نشوند... روزه داران محجّبه، خنکای بهشت گوارایتان! با وجودی که خطاکاری ما را دیدی
شب عروسى زهرا است . براى زهرا فقط يك پيراهن نو خريده اند به عنوان پيراهى شب زفاف و يك پيراهن قبلى هم داشته است .
سائلى در شب زفاف مى آيد در خانه زهرا صدا مى كند: من عريانم كسى نيست مرا بپوشاند؟ ديگران متوجه اين سائل نمى شوند كه چيزى به او بدهند. زهرا كه عروس اين خانه است و به اصطلاح معروف عروسى است كه به تخت است مى بيند كسى متوجه نيست فورا تنها حركت مى كند مى رود در خلوت اين لباس نو را از تنش مى كند و لباس كهنه خودش را مى پوشد و لباس نو را تقديم سائل مى كند. وقتى مى آيد، مى پرسند پيراهنت كو؟ مى گويد: در راه خدا دادم . براى زهرا اينها چه عظمتى و چه اهميّتى دارد؟ لباس يعنى چه ؟ تشكيلات و دبدبه يعنى چه ؟ زهرا اگر دنبال فدك مى رود از باب اين است كه اصلا احقاق حق را واجب مى داند و الا فدك چه ارزشى دارد؟ چون اگر نمى رفت دنبال فدك ، تن به ظلم داده بود و انظلام و ظلم پذيرى بود، والا صد مثل فدك را آنها در راه خدا مى دادند. چون انظلام نبايد كرد زهرا حق خودش را مطالبه مى كند، يعنى ارزش فدك براى حضرت زهرا از جنبه حقوقى بود نه از جنبه اقتصادى و مادى . از جنبه اقتصادى و مادى ارزشش فقط اين قدر بود كه اگر فدك داشته باشم ، به ديگران بتوانم برسم . آرى ، زهرا چنين شب عروسيى داشت . ولى زهرا قبل از وفات مخصوصا لباس پاكيزه اى پوشيد كه احتضارش در آن حالت باشد. اسماء بنت عميس گفت : يك روز - حال يا هفتاد و پنج روز و يا نود و پنج روز بعد از وفات رسول اكرم - ديدم مثل اينكه حال بى بى بهتر است ، از جا حركت كرد و نشست سپس حركت كرد و غسل نمود و بعد فرمود: اسماء! آن لباسهاى پاكيزه مرا بياور. اسماء مى گويد من خيلى خوشحال شدم كه الحمدللّه مثل اين كه حال بى بى بهتر است . ولى يك جمله اى بى بى گفت كه تمام اميدهاى اسماء به باد رفت . فرمود: اسماء من الا ن رو به قبله مى خوابم تو لحظه اى ، لحظاتى با من حرف نزن ، همين كه مدتى گذشت ، مرا صدا كن ، اگر ديدى جواب ندادم بدان كه لحظه مرگ من است . اينجا بود كه تمام اميدهاى اسماء به باد رفت . طولى نكشيد كه اسماء فرياد كشيد و به سراغ على رفت ، و على را از مسجد صدا كرد و حسنين آمدند روزى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها از پدر خود، رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله تقاضاى يك انگشتر نمود؟
حضرت فاطمه زهرا(س) می فرماید: در حالی که بستر خود را پهن کرده بودم، رسول خدا(ص) بر من وارد شد و فرمود: ای فاطمه، سر به بستر خواب مگذار مگر این که چهار عمل را انجام دهی: قرآن را ختم کن، پیامبران را شفیع خود قرار بده، اهل ایمان را از خویش راضی گردان و یک حج و عمره انجام بده. پدرم این چهار دستور را داد و مشغول نماز شد. من هم در حالی که انجام این چهار کار را مشکل می دیدم، به فکر فرو رفتم و صبر کردم که نماز پدرم تمام شود و برای انجام آن اعمال راهنمایی بگیرم. وقتی نماز حضرتش به پایان رسید، عرض کردم: ای رسول خد، چهار دستور به من دادی که برای انجام آن در این وقت کم توانایی ندارم. آن حضرت لبخندی زد و بعد فرمود: اگر (قل هو الله احد) را سه مرتبه بخوانی، مثل این است که یک ختم قرآن انجام داده ای; و اگر بر من و پیامبران قبل از من صلوات بفرستی، همه ما روز قیامت شفیعان تو هستیم; و اگر برای اهل ایمان از خداوند آمرزش بخواهی، همه آنان از تو رضایت مند خواهند شد; و اگر بگویی: (سبحان الله والحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر) مانند این است که حج و عمره انجام داده ای.
نگاهم رو به سمت تو، شبم آیینه ی ماهه دارم نزدیک تر میشم، یکم تا آسمون راهه
به دستای نیاز من، نگاهی کن از اون بالا من این آرامش محضو، به تو مدیونم این روزا
تو دیدی من خطا کردم، دلم گم شد دعا کردم کمک کن تا نفس مونده، به آغوش تو برگردم
تو حتی از خودم بهتر غریبی هامو میشناسی نمیخوام چتر دنیا رو که تو بارون احساسی...
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ﴿بقره، ١٨٦﴾
هنگامى كه بندگانم از تو درباره من بپرسند ، بگو : يقيناًمن نزديكم دعاى دعا كننده را زمانى كه مرا بخواند اجابت می کنم. |
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |